-

خاطرات مرحوم استاد احمد صافي از رجال فرهنگی دهه شصت

برخی یادمانده های مرحوم استاد احمد صافی از وقایع و رجال آموزش و پرورش در سال های نخست بعد از انقلاب اسلامي ايران.

اشاره:

نگارنده به اتفاق استاد احمد صافی مشاور دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش برای انجام ماموریتی یک روزه به یکی از شهرهای اطراف تهران همسفر شدیم. در مسیر رفت و برگشت که قریب چهار ساعت به طول انجامید، استاد به درخواست این جانب برخی خاطرات دوران دبیرکلی شورای عالی آموزش و پرورش را در سال های بعد از انقلاب بیان کردند.

مقدمتا در باره معرفی استاد صافی، باید خاطر نشان کرد: ایشان اصالتا گلپایگانی ومتولد 1316 بوده و با خاندان آیت الله صافی گلپایگانی ارتباط نسبی دارند. استاد در سال 1334 از دانشسرای مقدماتی گلپایگان دیپلم گرفت، و بعد از پنج سال تدریس در شهرهای استان لرستان، در دانشسرای عالی تهران پذیرفته و در سال 1344 در رشته آموزش ابتدایی لیسانس گرفت. سپس بعد از دو سال در رشته راهنمایی و مشاوره دانشگاه تربیت معلم قبول شد و در سال 1348 به عنوان دانشجوی ممتاز از این دانشگاه فارغ التحصیل گردید، البته از همین سال نیز به تدریس در این دانشگاه مشغول شد که این دوره 24 سال به طول انجامید. در طول قریب پنج دهه معلمی در دانشگاههای: الزهرا، تربیت مدرس، دانشگاه تهران، بهشتی، شهید رجایی، علامه طباطبایی، مراکز مختلف تربیت معلم و بالاخره دانشگاه آزاد به تدریس پرداخته است. طولانی ترین دوران تدریس در واحد رودهن دانشگاه آزاد طی شد، که از سال تاسیس آن واحد در 1364 آغاز و تا سال 1391 به طول انجامید. در این دانشگاه ها دروسی مانند: سازمان وقوانین آموزش و پرورش ایران، مسایل آموزش و پرورش ایران، آموزش و پرورش ابتدایی، راهنمایی و متوسطه، اصول و فنون راهنمایی و مشاوره، راهنمای تحصیلی، مدیریت آموزشی، روابط انسانی در مدیریت، تاریخ آموزش و پرورش در اسلام و ایران، خانواده متعادل، آسیب شناسی خانواده، کارورزی در مشاوره، تجربه عملی و کارورزی در معلمی، فنون و روش های تدریس، مدیریت اسلامی، مدیریت و برنامه ریزی آموزشی، آموزش و پرورش ابتدایی و راهنمایی، مشاوره تحصیلی، راهنمایی و مشاوره شغلی و تعدادی دیگر از دروس رشته های مختلف مراکز تربیت معلم را در دو مقطع لیسانس و فوق لیسانس تدریس کرده است. حاصل این دوره طولانی آموزشی، علاوه بر تربیت صدها معلم و دانشجو، نگارش تعداد سی و یک کتاب که غالبا با همان سرفصل های درسی و بعضا با همان عناوین نظیر: سازمان و قوانین آموزش و پرورش ایران، مسایل آموزش و پرورش ایران، راهنمایی و مشاوره و ...، نگارش قریب 100 مقاله، اجرا و یا نظارت بر بیش از 50 طرح تحقیقی می باشد.

ضمنا استاد صافی سال ها چندی نیز در بخش های متعدد ستادی نظیر دبیرکلی شورای عالی آموزش و پرورش1360-1358، معاون آموزشی وزیر 1364-1363، و دهها شورا، انجمن، مجلات و نشریات آموزشی و علمی فعالیت کرده است. از سال 1387 نیز مدیریت مرکز راهنمایی و مشاوره وابسته به نظام روانشناسی و مشاوره ایران را به عهده دارد و بالاخره در سال های اخیر ریاست کانون بازنشستگان فرهنگیان را نیز پذیرفته است. این نکته نیز ناگفته نماند که استاد تا کنون دو بار از آموزش و پرورش بازنشسته شده است. یک بار در سال 1360 بود، که بلافاصله بعد از بازنشستگی، مجددا از ایشان درخواست شد، در آموزش و پرورش حضور و به فعالیت هایش ادامه دهد، تا اینکه بعد از چهار سال خدمت، برای بار دوم در سال 64 به بازنشستگی نایل آمد. خاطرات استاد در این بخش که غالبا مربوط به دوران دبیرکلی شورای عالی آموزش و پرورش و معاونت آموزشی وزیر در چند سال نخست بعد از انقلاب  می باشد، عینا از زبان ایشان نقل می شود:

-خاطرات استاد صافی:

با توجه به اینکه اولین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش مربوط به 92 سال پیش- که البته در آن زمان به نام شورای عالی معارف نامیده می شد و بعدا هم شورای عالی فرهنگ 1346-1316نام گرفت-  در تاریخ 7 میزان(مهر) 1301 می باشد، می توان از آن به عنوان قدیمی ترین شورا جهت سیاستگذاری و وضع مقررات برای فرهنگ کشور سخن گفت. این جانب توفیق یافتم در سال های نخست بعد از انقلاب به عنوان دبیرکل این شورا انجام وظیفه نمایم. دکتر غلامحسین شکوهی وزیر وقت آموزش و پرورش با آرای اعضا به عنوان اولین رئیس شورا انتخاب گردید و هدایت جلسات آن را بر عهده گرفت. اعضای شورا از رجال برجسته و صاحب نظران تعلیم و تربیت و بعضا مقامات بالای فرهنگی و سیاسی بعلاوه چند تن از مدیران مدارس و بالاخره تعدادی از اساتید دانشگاه طی ضوابطی انتخاب گردیدند، به طوری که شخصیت هایی نظیر: شهید رجایی، شهید باهنر، مرحوم حسن حبیبی، دکتر یدالله سحابی، مهندس بنی اسدی، آیت الله امینی، حجت الاسلام حسینی، مرحوم گلزاده غفوری و برخی صاحب نظران تعلیم و تربیت در این شورا عضویت داشتند. از میان این اعضا فقط مرحوم سحابی مدتی قبل از انقلاب- در دوره دکتر مصدق- عضویت شورا را به عهده داشت.

گفتنی است که اعضای شورا به دو شکل انتخابی و انتصابی تعیین می شدند، که در هر حالت سبقه فرهنگی و علمی مهم ترین شاخص گزینش اعضا تلقی می شد. مهم ترین اقدام  شورا در همان اوان فعالیت خود، تهیه و تصویب لایحه قانونی شورای عالی آموزش و پرورش در شورای انقلاب بود. بر اساس این قانون برای اولین بار، برای شورا سازمان اداری پیش بینی شد.به طوری که شورا دارای دبیرکل و کمیسیون های مختلف و تعدادی کارشناس و دارای اختیارات گسترده در ارتباط با دستگاهها ی اجرایی و ستادی قرار گرفت.شورا موظف بود پیشنهادات و طرح های رسیده در باره آموزش و پرورش را دریافت و در کمیسیون های مربوطه نظیر: کمیسیون اهداف و خط مشی ها، کمیسیون توسعه و منابع انسانی، کمیسیون اساسنامه ها و مقررات، کمیسیون ارزشیابی مدارک تحصیلی خارجی، کمیسیون مدال و نشان ها، کمیسیون برنامه ها و کتب درسی و بعدها کمیسیون معین مورد ارزیابی قرار دهد و بعد از کار کارشناسی برای اظهارنظر و تصویب به شورای عالی ارسال نماید. ناگفته نماند که این شورا تقریبا با همان ساختار اولیه و البته با برخی اصلاحات تا کنون به فعالیت خود ادامه داده، با این تفاوت که اکنون رئیس جمهور به عنوان ریاست شورا، وزیر آموزش و پرورش قائم مقام او و دبیرکل شورا دبیری آن را به عهده دارند، که این مقامات به اضافه  22 نفر از جمله چند تن از وزراء و برخی صاحب نظران عضو، مسئولیت اتخاذ تصمیم و حق رای در جلسات شورا  را عهده دار می باشند. به هر حال بر اساس مصوبه مذکور، وظایف گسترده ای نظیر: تعیین خط مشی های کلی آموزش و پرورش در دوره های مختلف تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و متوسطه، تشکیل شوراهای منطقه ای آموزش و پرورش، تصویب مقررات مربوطه، بررسی و اظهارنظر در مورد لوایح تقدیمی مربوط به طرح ها در مجلس شورای اسلامی، تصویب هدف ها و ساختار آموزشی آموزش و پرورش، تصویب اساسنامه های مراکز مختلف آموزشی، تصویب آیین نامه های آموزشی، تدوین ضوابط مربوط به گزینش معلم و تربیت معلم، تصویب ضوابط ارزشیابی نظام آموزش و پرورش و بالاخره تصویب برنامه های درسی و انطباق کتب درسی با برنامه های درسی و مواردی از این قبیل برعهده شورا گذاشته شده است. در اینجا لازم می دانم با ذکر خیر و یاد چند تن از رجال فرهنگی تاثیرگذار در شورا در طی سال های نخست تاسیس آن در بعد از انقلاب، نقش آنان را با بازگویی خاطراتی گرامی بدارم:

1-دکتر غلامحسین شکوهی: ایشان افتخاراولین وزیر آموزش و پرورش در دولت مرحوم مهندس بازرگان را به عهده داشت. از همان ابتدا تشکیل شورا، نخست به عنوان عضو و مدتی بعد در جایگاه ریاست، نقش درخشانی در شورا ایفا کرد. دکتر شکوهی درجه استادی در تعلیم و تربیت از کشور سویس داشت و دارای تالیفات متعددی در ریاضیات و علوم تربیتی و فلسفه تعلیم و تربیت بود. علاوه بر تدریس، ریاست دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران را نیز به عهده داشت. سوابق دکتر نشان می دهد، ایشان فارغ التحصیل دانشسرای مقدماتی بیرجند بوده و مدتی در روستاها به تدریس پرداخته است. بعدها با ورود به تحصیلات دانشگاهی به دلیل شاگرد ممتازی موفق شد، تحصیلات عالیه خود را از طریق بورس تحصیلی در داخل و خارج از کشور طی کند.

حضور دکتر شکوهی در شورا به علت تخصص و مطالعات گسترده اش، بسیا مغتنم بود. او از طریق رای گیری و توسط اعضای شورا به ریاست شورا انتخاب گردید. مهم ترین کاری که در شورای عالی آغاز نمود، تحلیل وظایف شورا، نقش سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در آموزش و پرورش، بستر سازی تحول آموزش و پرورش و نگارش اهداف آموزش و پرورش  با عنایت به چهار اصل: رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود، رابطه انسان با جامعه و بالاخره رابطه انسان با طبیعت بود. براساس همین طرح در سال های 59-58 نشریه داخلی تحت عنوان« هدف های آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران»[1] را چاپ و منتشر نمود. ایشان غالبا در جلسات شورا ایده های جالب مطرح می کرد، از آن جمله تاکید ویژه ای بر طرح معلم چند پیشه در روستاها داشت و معتقد بود معلمی که به روستا اعزام می شود باید نقش های متعددی را که مورد نیاز روستاییان است، ایفا کند. معلم نه تنها برای سواد آموزی بیسوادن تلاش کند، بلکه برای توسعه فرهنگی روستا نیز اهتمام ورزد. وضع بهداشت را سروسامان بخشد و حتی برای بهسازی امور کشاورزی و دامداری و سایر مشاغل روستاهی نیز همت گمارد، به گونه ای که نماینده چند وزارتخانه در روستا باشد.

دکتر شکوهی همچنین در باره کمیسیون های شورا، وظایف و نقش اعضای شورا، نحوه دریافت اطلاعات از صاحب نظران و بسیاری موارد دیگر، ایده های نوینی ارائه می داد. او با طرح مسایل آموزش و پرورش در شورا، به آسیب شناسی نظام آموزشی در گذشته پرداخت، به طوری که تا زمانی که ریاست این شورا را به عهده داشت، مباحث شورا را کاملا به عرصه های علمی و مبتنی بر تفکر سوق داد. دکتر شکوهی حتی بعد از کناره گیری از آموزش و پرورش، همواره ارتباط علمی خود را با این وزارتخانه حفظ کرد، به طوری که امروزه بسیاری از دست اندرکاران تعلیم و تربیت کشور افتخار شاگردی این استاد را دارند.

از خاطرات به یاد ماندنی از این استاد، باید عرض کنم، زمانی که دکتر شکوهی در سمت وزیر آموزش و پرورش فعالیت می کرد، وقتی در صبح یکی از روزها با ماشین وارد ساختمان وزارتخانه شد ناگهان مشاهده کرد، تعداد زیادی از مهندسین و نیروهایی که در واحد نوسازی مدارس فعالیت می کردند، در اعتراض به وضع مبهم استخدامی خود، در آنجا تجمع کرده و حتی برخی با دراز کشیدن مقابل ماشین وزیر، سد راه ورود ایشان به داخل وزارتخانه شدند. تلاش ها برای گفتگو سودی نبخشید، استاد ناگهان از راننده خود خواست که به منزل برگردد. نتیجه اینکه از منزل با مهندس بازرگان تماس گرفت و استعفای خویش را از وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد. به این ترتیب بعد از نه ماه وزارت، از آموزش و پرورش کناره گیری کرد، و بعد از ایشان، مشاور وی شهید رجایی به سمت وزارت آموزش و پرورش انتخاب گردید.

2-دکتر یدالله سحابی: یکی دیگر از اعضای شورای عالی آموزش و پرورش دکتر سحابی بود. ایشان از رجال به نام دانشکده علوم دانشگاه تهران، و فردی مومن و مبارز زندانی کشیده قبل از انقلاب و اولین وزیر علوم بعد از انقلاب در کابینه مرحوم بازرگان بود. به علت سابقه عضویت درشورای عالی فرهنگ در دوره نخست وزیری مرحوم مصدق و همچنین علاقه وافر به آموزش وپرورش و آثار متعدد علمی، از سال 58 به عضویت شورا در آمد. کما اینکه سابقه درخشان او در تاسیس و مدیریت برخی مدارس نوین با رویکرد مذهبی در قبل از انقلاب نظیر مدرسه کمال نارمک در تهران و برخی نقاط دیگر کشور حائز اهمیت بود. ایشان در طول حضور چهار ساله اش در شورای آموزش و پرورش منشا خیر و برکات زیادی برای شورا بود. استاد بسیار منظم، اهل مطالعه، مومن و معتقد و آشنا با عرصه آموزش بود. دکتر سحابی در مورد تربیت معلم و ضرورت توجه به معلم و اهداف و خط مشی های آموزش و پرورش طرح های متعددی ارائه  داد و نسبت به کتب درسی، نظرات ارزشمندی داشت. همواره قبل از حضور در جلسات شورا، درباره موضوعات مربوطه مطالعه و با دلسوزی اظهار نظر می نمود. در یکی از روزها از خودش شنیدم که فرمود: «من آرزو می کنم آخرین لحظه حیاتم در کلاس درس به پایان رسد.»

مرحوم سحابی یک عاشق به تمام معنا بود. ایمان و عمل به خدا، دانش و اخلاق و فضیلت را با هم داشت. یکی از نکاتی که همواره مطرح می کرد این بود که ما با صدور نفت، متقابلا باید تکنولوژی جدید علمی دنیا را برای رشد آموزشی خود وارد کنیم و این تکنولوژی را در صنعت به کار گیریم. ایشان همچنین معتقد بود باید دانش آموزان مستعد را در مدارس خاص و مناسب آموزش داد، که البته در کنار آموزش، از تربیت دینی آنها نیز غفلت نورزید. تا در آینده علم را با ایمان توام سازند. آثار و تالیفات دکتر سحابی، غالبا مربوط به خلقت انسان، زیست شناسی و مباحثی پیرامون جهان هستی بود. از ویژگی شخصیتی ایشان، رک گویی و صراحت لهجه بود. قدرت نقادی بالایی داشت.  با استدلال از برنامه ها و برخی نظریات انتقاد می کرد. هر سخنی را نمی پذیرفت، به اظهار نظرها بدون توجه به مقام و موقعیت افراد ایراد می گرفت. به طوری که یک بار وزیر آموزش و پرورش وقت آقای پرورش گفته بود: تا زمانی که آقای سحابی در شورا است، من نمی آیم.

3-شهید رجایی: شخصیت دیگری که مدتی رئیس شورا و کوتاه مدتی نیز مشاور وزیر و بالاخره چند صباحی هم به وزارت آموزش و پرورش نایل آمد، شهید محمد علی رجایی بود. سوابق آن مرحوم نشان می دهد که علاوه بر دغدغه های فرهنگی، در مبارزات سیاسی قبل از انقلاب هم نقش داشت. ایشان حتی در دوران تدریس ریاضی در دبیرستان ها و از جمله مدرسه کمال نارمک، سعی در افزایش آگاهی سیاسی دانش آموزان داشت. ایشان بعد از انقلاب علی رغم زمان کوتاه در سمت های مشاور وزیر و سپس وزارت، نقش مهمی در آموزش و پرورش ایفا کرد. هرچند از همان آغاز عضویت شورا را به عهده نداشت، ولی بعدها چه دردوران عضویت شورا و سایر مسئولیت های فرهنگی، برای جایگاه تربیت معلم اهمیت زیادی قائل بود و همواره در همه مسایل آموزش و پرورش به بحث و بررسی می پرداخت و برای این منظور جایگاه سیاست گذاری کلان و تاثیرگذار شورا را مورد تاکید قرار می داد. لذا در زمان وزارت او، هم دبیرکلی شورا و هم سایر پست های جدید دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب رسید، به طوری که همواره از این شورا حمایت می کرد. در همین مدت کوتاه عضویت وی در شورا- شاید کمتر یک سال- ما همیشه ناظر و شاهد ساده زیستی او بودیم. ایشان بعد از وزارت به نخست زیری رسید که در انفجار معروف نخست وزیری شهید شد.

 خاطره ای که از دوران وزارت ایشان دارم، در شناخت اوضاع سیاسی و جولان احزاب و گروههای سیاسی با گرایش های مختلف حائز اهمیت است. یک روز در وزارتخانه مشغول کار بودیم که ناگهان جمع زیادی دانش آموزان دختر دبیرستانی به ساختمان وزارتخانه آمده و همه وسایل اعم از: شیشه ها، میزها، درب های و لوازم اتاق ها و در یک کلام هر چیزی که دم دستشان می رسید، شکستند و تخریب کردند. آنها حتی شیشه روی میز اتاق جلسات که خیلی بزرگ بود، نیز خرد کردند و به کسی هم جوابگو نبودند، از سخنان و گفتگوهای آنان پیدا بود که در صدد آسیب به وزیر نیز هستند، از این رو خود را به آقای رجایی رساندیم و با خواهش، ایشان را از درب دیگری از وزارتخانه خارج کرده و به این ترتیب جان ایشان را نجات دادیم. هرگز معلوم نشد، این دانش آموزان از کجا آمدند؟ توسط چه کسانی یا گروههای تحریک و هدایت می شدند؟ و مهمتر اینکه چه می خواستند؟

4-دکترمحمدجواد باهنر: از شخصیت های بسیار تاثیرگذار و دلسوز دیگر که مدتی عضو شورای عالی آموزش و پرورش و بعدا نیز به وزارت رسید، شهید باهنر بود. دکتر باهنر بسیار منظم در جلسات شورا شرکت و غالبا ایده های مهمی طرح می کرد. علاقه و سوابق او به آموزش به سال های قبل از انقلاب با نگارش کتب دینی درسی به عنوان کارشناس تعلیمات دینی برمی گشت.  او اینک بعد از انقلاب با فرصت پیش آمده در صدد برآمد به این عرصه اهتمام بیشتری بورزد. دکترباهنر به اثربخشی تعلیم و تربیت ایمان داشت و چون خود کارشناس و صاحب تالیفاتی در این خصوص بود، در صدد بهسازی وضع آموزش وپرورش برآمد. ایشان در این راستا، بارها طرح ها و پیشنهادات درخور توجهی ارائه داد، که در دستور کار شورا قرار گرفته و مورد بررسی واقع می شد. از سوی دیگر با شناختی که از صاحب نظران برجسته تعلیم و تربیت داشت، دائما از همکاری و مشاوره با آنان بهره مند می شد.

 از جمله خاطراتی که با دکتر باهنی دارم این است که وقتی به وزارت رسید، طی دیداری از من خواست که اگر تجربه یا پیشنهادی دارم، مطرح کنم. من نیز با عنایت به شرایط و اوضاع آن سال ها، سه نکته را به ایشان خاطرنشان کردم: اول استفاده از امکانات سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور برای افزایش بودجه آموزش و پرورش، دوم استفاده بهینه از امکانات سازمان مدیریت  و امور اداری کشور برای اخذ پست های جدید سازمانی برای آموزش و پرورش و بالاخره تجدید نظر در اولویت های کاری خود در وزارتخانه به خصوص استفاده بهینه از فرهنگیان بود. اما دوران وزارت ایشان دیری نپایید و به نخست وزیری رسید. از ایشان آثار زیادی درزمینه های: خانواده، تعلیم و تربیت، تربیت مذهبی و ... به یادگار مانده است.

5- دکتر حسن حبیبی: یکی از شخصیت هایی که در آستانه پیروزی انقلاب در نگارش قانون اساسی نقش داشت و همچنین مطالعات گسترده ای در زمینه مباحث بومی فرهنگ و آموزش و پرورش نوین  ایران از جمله شورای عالی معارف و شورای عالی فرهنگ به عمل آورد، دکتر حبیبی بود. ایشان از همان سال 58 به عضویت شورای عالی آموزش و پرورش در آمد و مدتی بعد هم که وزیر علوم شد، حضورش در جلسات شورای عالی تداوم یافت. آن مرحوم به علت تسلطی که به مباحث حقوقی از یک سو و آیات قرآن از سوی دیگر داشت، به درخواست شورای عالی، ماموریت یافت تا درباره اهداف آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران  به مطالعه بپردازد. حاصل کار او در بیش از 20 صفحه، با استناد به آیات قرآن، پایه و اساس مطالعات بعدی در این خصوص شد[2]. پژوهش دکتر حبیبی فضای جلسات شورا را به سوی مباحث بنیادی سوق داد. کما اینکه ایشان به دلیل تجارب جهانی در دوران تحصیل در اروپا از یک سو و اطلاعات تاریخی از مباحث سنت و تجدد و علم و فرهنگ بومی و مذهبی، به نوعی در جایگاه یک صاحب نظر برجسته و الگو ایفای نقش می کرد.

درباره شخصیت دکتر حبیبی باید خاطر نشان کنم که ایشان بسیار مودب و منظم و اهل مطالعه بود. آرامش خاصی داشت، علاقه مند و دلسوز و مومن به کار خود بود. انعطاف پذیر، محافظه کار و اخلاص ویژه ای داشت، لذا تا سال های طولانی با روسای جمهور مختلف همکار کرد. او در دوران عضویت در شورا در اغلب مصوبات تاثیرگذار بود. او از ادبیات غنی فارسی بهره زیادی می برد و غالبا در سخنرانی خود در مجامع علمی و فرهنگی، ایده های نوینی مطرح می کرد. اما دیری نپاییدکه از عرصه فرهنگ و آموزش و پرورش جدا شد و نقش سیاسی به عهده گرفت. البته چند صباحی بعد، دکتر حبیبی با تاسیس و مدیریت بنیاد ایرانشناسی طی قریب دو دهه، نشان داد که همچنان خاستگاه و ریشه ها را در فرهنگ جستجو می کند.از آن مرحوم آثار زیادی در زمینه های: فرهنگ ایران، مباحث جامعه شناسی، دانش بومی و...باقی مانده است. 

در پایان مایلم با ذکر یک خاطره از تلاش ناکام یک وزیر برای انحلال شورای عالی آموزش و پرورش، به آسیب شناسی شورای عالی بپردازم. ماجرا از این قرار بود که در طول سالیان طولانی فعالیت شورا، بعضا اتفاق می افتاد که در برخی مسایل میان وزیر و برخی نزدیکانش با سایر اعضا که غالبا از صاحب نظران برجسته بودند، اختلاف نظر پیش آید. طبیعی بود که اعضا حاضر نبودند زیر سلطه وزیر قرار بگیرند و در این صورت اختلافات باقی می ماند و گسترش می یافت. این اتفاق یک بار در دوره مسئولیت من در شورا پیش آمد. در سال های 60-59 با تدوام واوج گیری یک مورد اختلاف، وزیر مربوطه دستور جلسه شورای معاونان خود را بررسی و طرح انحلال شورای عالی آموزش وپرورش قرار داد. این دستور خلاف قانون بود، عدم توجه به جایگاه قانونی شورا و طرح انحلال آن در جلسه شورای معاونان، با مخالفت من مواجه شد.  من که در جایگاه دبیرکلی شورا در آن جلسه حضور داشتم، ناچار استعفای خود را اعلام و رسما به خدمت خود در آموزش و پرورش خاتمه دادم. البته بعد از این چالش، مدتی جلسات شورا به علت عدم حضور اکثریت تشکیل نشد، چون برخی اعضا حاضر به تمکین از وزیر نبودند. تا اینکه با آمدن وزیر جدید، دوباره، جلسات شورا تشکیل و بسیاری از طرح ها و پیشنهادات رسیده که معطل مانده بود، طی تشکیل جلسات مکرر مورد بررسی و تصویب قرار گرفت.

مصاحبه و تدوین: رحیم روح بخش، مسئول واحد اسناد و تاریخ شفاهی شورای عالی آموزش و پرورش


-[1] گفتنی است که این جزوه در دو شماره 5 و 6 نشریه داخلی دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش در اسفند 1359 در نسخ محدود، جهت اظهار نظر اعضای شورا، چاپ و نشر یافت، که کپی نسخه اهدایی آنها توسط استاد صافی در آرشیو مرکز اسناد شورای عالی نهگداری می شود. ضمنا در این راستا چزوات مشابهی توسط برخی دیگر از اعضای شورا از جمله: دکتر یدالله سحابی (نشریه شماره 4، دیماه 1359) و فصل الله شهیدی(نشریه شماره 11، اردیبهشت 1360) نیز تهیه گردیده که جزوات اخیر به همراه دهها مجموعه اسنادی دیگر از سوی آیت الله ابراهیم امینی- از مجتهدان جامع الشرایط معرفی شده شورای نگهبان جهت عضویت در شورای عالی در سال های نخست بعد از انقلاب- به آرشیو مرکز اسناد اهدا گردیده، که خوشبختانه امکان استفاده از مجموعه این اسناد برای پژوهشگران فراهم می باشد.

-[2] متن پژوهش دکتر حبیبی با عنوان«هدف های کلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران» در قالب نشریه داخلی  شماره 21 (شماره مسلسل 38) در آذر 1360 از سوی دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش چاپ و نشر یافته که کپی نسخه اهدایی آن توسط استاد صافی در آرشیو مرکز اسناد نگهداری می شود.